زندگی کنیم



حتی با دست خالی بیا
و
مرا به یک سانس اپرای عشق بازی حلزون ها ببر
بیا تمام پیاده رو هااااا را برقصیم
بیا
بی بزک زیبایت شوم
بی تصاحب،،،،،،،،،،،،،، بخواهمت
بی نهایت ....
بیا
آیه های تبخیر زنامردی را
روی تن تیره درختان نارنج ثبت کنیم
بیا موهام را شانه کن، صااااف
و
پوست کنده بگو
چه در سر داری؟
پاچه های شلولارهامان را بالا بزنیم
و پا بگذاریم به لاجورد اقیانوس های هند
به فلسفه های مشرقی
به رواق های بودا و برهما و اسلام
بیا دعوا کنیم
در انتها قول می دهم
به احترام
تو و مادر ترزا
پلک ها
شرم ها
خلوت ها
بوسه هامان
یک عمر سکوت کنم،
تو روزه بگیر
من نگاهت می کنم
مومن که می شوی هزار مرتبه مهربان تری
بیا بجنگیم
موضوع که کم نیست
فمنسیم . سکس . دگر آزاری
شاید هم
نعناع داغ ، کرم آلوورا، دمپائی شستی
یا اصلا
من ظرف می شورم و لباس و کهنه ء بچه
تو پول بیار و میوه و شهوت
بیا
زندگی کنیم
ما را آخر چه کار
با
مکتب، شهود
مریم های مجدلیه *
و
رئالیسم جدید؟
بیا فقط بیا
چشم بسته
غیب بگوییم
×
برقصیم
×
ببوسیم
×
بخوابیم
×××××××××××
*مریم های مجدلیه×××سرشار از تعبیر های بکارتند...علی الخصوص وقتی غسل تعمید به تن...در خلوتی با خدا و تماس کوتاه شبانه ،آبستن می شوند = آندم که سهم نرینگی به ساعت نمی کشد...فقط و فقط سه دقیقه...بر روی برگه های روح القدس...نام پدر:رب
نام پسر:مسیح
مادر: مشغول خانه تکانیست