تاکسی .....ترجمه شعری از امی لوئل

از کنارت که می روم
زمین نفس های آخرش را می کشد
مثل کوبشی رو به سکوت
تو را می خوانم ، پیش چشم ستاره های آویزان
دادا می زنم ، سرِ حواشی باد
عبور می کنند تندُ و تند ، خیابان ها
یکی پس از دیگری
تو را می گیرند از من
و چراغ های شهر چشمم را می زنند
نمی گذارند ، ببینمت باز
چرا باید ترکت کنم چرا؟
برای خودزنی با لبه های تیز شب آیا؟
*****
ترجمه : باهار افسری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر